سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
حرفای خودمونی
چهارشنبه 90 مرداد 19 :: 10:11 عصر ::  نویسنده : javad

گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املایی مرا ویران کرد
و حالا باید روزی 100 مرتبه از روی تنهایی بنویسم

.

.

.

.

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع میسوزم
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

.

.

.

.

برایم زندان ساختی با این بی وفایی
خسته ام از این زندان ، از این تنهایی
حسرت به دل ماندم که روزی بیاید
که دهد مرا از این زندان رهایی

.

.

.

.

به من میگفت تنهای غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد ؟

.

.

.

.

روزگاری ز غم بی کسی و تنهایی
می سرودم که نگارم به کدامین جایی
می کشیدم ز دل سوخته آهی و فغان
که چرا نیست ز یارم سخن و آوایی

.

.

.

.

غم هم اگر ترکم کند ، تنهای تنها می شوم

.

.

.

.

تنهایی ما غمگین است
درد دوری به دلم سنگین است
یاد ایام گذشته به دلم
زنده بادا که چقدر رنگین است

.

.

.

.

هر وفت یادت میافتم صد آه میکشم
تنهایی حق من است بار گناه میکشم
گناهم این است چرا نگفتم حرف دلم را
که شخص دیگری آید ببرد گلم را

.

.

.

.

نمیدانم پس از مرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من
سیاه چشمی سیاه بر تن کند یا نه ، ترا سوگند به جان دلبرت سوگند
مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد ، تنهایم

.

.

.

.

غصه نخور عزیزم ، دلت تنها نمیشه
هرجای دنیا که باشی ، تو قلبمی همیشه




ادامه مطلب ...

موضوع مطلب :